متن آهنگ علی زندوکیلی - فصل زرد
از اینجا میروم روزی تو میمانی و فصلی زرد
بگو با این خزان آرزوهایم چه خواهی کرد
از اینجا میروم شاید همین امروز یا فردا
تو خواهی ماند تنها در حصار خشتهایی سرد
از اینجا میروم تا شهر فرداهای نامعلوم
که آنجا سرنوشتم هرچه پیش آورد پیش آورد
از اینجا میروم اینجا کسی آینه باور نیست
که دارد آسمانش سنگ میبارد زمینش گرد
***
در آن آغاز بعد از مرگ در این پایان بعد از تو
که خواهی دید خیلی فرق دارد مرد با نامرد
تورا در خوابهایم بعد از این دیگر نخواهم دید
تورا با آبها و آیینه ها معنا نخواهم کرد
از اینجا میروم تا شهر فرداهای نامعلوم
که آنجا سرنوشتم هرچه پیش آورد پیش آورد
از اینجا میروم اینجا کسی آینه باور نیست
که دارد آسمانش سنگ میبارد زمینش گرد
***
از اینجا میروم روزی تو میمانی و فصلی زرد
بگو با این خزان آرزوهایم چه خواهی کرد
از اینجا میروم شاید همین امروز یا فردا
تو خواهی ماند تنها در حصار خشتهایی سرد
از اینجا میروم تا شهر فرداهای نامعلوم
که آنجا سرنوشتم هرچه پیش آورد پیش آورد
از اینجا میروم اینجا کسی آینه باور نیست
که دارد آسمانش سنگ میبارد زمینش گرد