سهراب پورناظری فرزند یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان بعد از انقلاب (کیخسرو پورناظری) است؛ اما وقتی -نه حتی چندان کارشناسانه- به آثاری که در این سالها خلق کرده مینگریم، به وضوح میبینیم که او هیچ نخواست تا زیر سایهی پدری پنهان شود که خود، روزگاری نوآوریهای بسیار در موسیقی ایران انجام داد.
«سهراب» که از 9 سالگی فعالیت خود را در موسیقی آغاز کرده، از همان ابتدا راهی رفت که نشان میدهد «جنون» و «شوریدگی» بخشی جداییناپذیر از آن است. میگوییم «جنون» نه به خاطر سازبندیهای عجیب و غریب در آثارش -که خود در این مصاحبه به تفضیل دربارهی آنها سخن گفته- و نه به خاطر جریانی که در موسیقی شکل داده؛ «جنون» به خاطر نمایش عریان اندیشهاش که اما و اگر و نقدها و گاه دشنامهای هنری بسیار برایش به ارمغان آورد و با این حال، او پا پس نکشیده و همچنان در فضایی که دوست داشته کار کرده است.
او در این مدت نقد شد (بسیار) و تمجید شد (بسیارتر)، اما خسته نشد. خودش را در قالب موسیقی سنتیای که در دامان آن پرورش یافته بود، محدود نکرد؛ نخواست سنت موسیقاییای را که به گمانش در کمین به بنبست رسیدن بود، زینت دهد؛ تلاش کرد تا از دل همین سنتی که میشناسد، راهی نو پیدا کند و البته که حضور و همراهی خوانندهای بلندآوازه و توانمند چون «همایون شجریان» به این راه کمک کرد.
او حالا «ایران من» را منتشر کرده است؛ اولین اثرش در حوزهی موسیقی سنتی. «ایران من» را اما باید فراتر از یک اثر موسیقایی بررسی کرد. او در روزگاری دم از «ایران من» میزند که روزگار این سرزمین بر وفق مراد نیست؛ که مردمانش دلیل بسیار دارند برای دوست نداشتنش، مگر اینکه موسیقیدانی بیاید و نوایی بسازد و خوانندهای با صدای همایونی بخواند: «ایران من»
گزیدهای از این گفتوگو:
- تجربه به من ثابت کرده هنگام نوشتن یک اثر، نباید به نوآوری و جسارت و... فکر کنم و هر بار چنین کردهام، شکست خوردهام
- داشتم کف اتاق را موکت میکردم و آواز «رسم بدعهدی ایام» استاد شجریان بر لبم بود که ملودی تصنیف «ابر بهار» در ذهنم شکل گرفت
- «رو سر بنه به بالین» را سر کلاس زبان و «خوب شد» را در زمان معاشرت با یکی از دوستانم ساختم
- استاد شهناز نت نمیخواند؛ اما یک چهارمضرابش کلاس درس دانشگاهی است
- گمان نمیکردم از «آهای خبردار» آنطور استقبال شود؛ اما در مورد «آرایش غلیظ» میدانستیم سر و صداهای زیادی به پا میشود
- در خانه ما سه آهنگساز کنار هم زندگی میکنیم و هیچ کاری به سادگی از آن شورا خارج نمیشود
- «آرایش غلیظ» ابتدا با یک سهتار و پرکاشن ضبط شده بود؛ اما هرچه به تصاویر فیلم نگاه میکردم، میدیدم موسیقی خشنتری را میطلبد
- وقتی به همایون زنگ زدم که بیا تغییرات جدید را بشنو، بدون هیچ پیشزمینهای گفت: «سهراب چه آشی برایمان پختهای؟!»
- مخالفت با «گیتار»، مخالفت با یک ساز ایرانی است!
- نام گیتار ابتدا «کِیتاره» بوده است؛ «کِی» به معنای بزرگ و تار هم که از «تار» میآید
- «ایرج» را به عنوان یک خواننده فیلمفارسی در ذهن ما فرو کرده بودند. سالها گذشت تا فهمیدم استاد «ایرج» پهلوان آواز ایرانی است و در تحریر، همتا ندارد و در خلوتمان با استاد شجریان و همایونجان، بارها صحبت از هنر بینظیر ایشان بوده است
- تفکر چپگرایانهی بخشی از بنیانگذاران کانون «چاووش»، بزرگانی چون فرامرز پایور، جلیل شهناز، احمد عبادی، فرهنگ شریف و... را به محاق راند و در تمام این سالها بابت این خیانتشان عذرخواهی نکردند
- من دفاعی از موسیقیام نمیکنم؛ چون ایدئولوژی که صادر نکردهام! یک موسیقی ساختهام و هر کس هر چیزی میخواهد بگوید، ایرادی ندارد
- نه من و تهمورس و نه همایون، هیچ ادعایی در زمینه موسیقی ایرانی نداریم
- بسیاری از این نقدها به این خاطر شکل گرفت که موسیقی ما به توفیقاتی رسید که پیش از آن، کسی به آن دست پیدا نکرده بود
- برخی گمان میکنند اگر برچسب «پاپ» بودن به ما نزنند، روشنفکر به حساب نمیآیند!
- اگر بگویم «آهای خبردار» موسیقی سنتی است، خودم را گول زدهام
- تمام این جنجالهای اخیر برای آثاری شکل گرفته که موسیقی فیلم بودهاند!
- دوستانی که پیگیر کارهای ما هستند، چرا برایشان مهم نیست که تنبور، دوتار، چگور در دانشگاهها و هنرستانها تدریس نمیشود؟ چرا فقط نگران ردیف میرزا عبدالله هستند؟
- استاد شجریان، استاد شهرام ناظری و همایون شجریان را تأثیرگذارترین خوانندگان بعد از انقلاب میدانم.
- به نظرم تأثیرگذارترین آهنگسازان پس از انقلاب، مشکاتیان، جلیل عندلیبی و حسین علیزاده هستند
- پدرم کیخسرو پورناظری، بیژن کامکار، محمدرضا شجریان، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، کیهان کلهر، اردشیر کامکار و... از جریانسازان موسیقی ایرانی در چهار دهه اخیر بودهاند
- جشن موسیقی ما، مسیر پردردسری در پیش دارد ولی با «تداوم» به موفقیت میرسد
منبع : موزیک ما